کد مطلب:298760 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:138

تقاضای ابوبکر و عمر برای عیادت از حضرت فاطمه


اعتصاب سخن و قطع رابطه ی اعتراض آمیز حضرت زهرا علیهاالسلام با شیخین و باز تاب سخنان حضرت برای زنان مهاجر و انصار، تا اندازه ای افكار عمومی مردم مدینه را علیه ابوبكر برانگیخته بود. ابوبكر و عمر برای خنثی كردن اثر آن، صلاح در این دیدند، كه به عیادت از دختر پیامبر صلی الله علیه و آله، امواج خروشان علیه خود را با جلب رضایت خشنودی حضرت زهرا علیهاالسلام مهار سازند. [1] .

ابوبكر و عمر از حضرت زهرا علیهاالسلام چندین مرتبه رخصت ملاقات طلبیدند، اما به آنان اجازه دیدار نداد آن دو تن صحابی، حضرت علی علیه السلام را ضامن خویش قرار دادند. امیر مومنان به همسر خود فرمود: من عهده دار شده ام تا آنان با شما دیدار كنند. فاطمه علیهاالسلام فرمود: خانه، خانه تست، هر آنچه تو فرمان


دهی. [2] .

عمر و ابوبكر وارد خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام شدند. برخی از محدثین و مورخین سنی نوشته اند. ابوبكر چنان با حضرت زهرا علیهاالسلام سخن گفت تا وی را خشنود ساخت. اما ظاهرا، از این دیدار نتیجه ای كه در نظر داشتند، حاصل نشد.

ابن قتیبه دینوری درباره ی جریان این ملاقات می نویسد: هنگامی كه ابوبكر و عمر نزد حضرت زهرا علیهاالسلام نشستند، حضرت علیهاالسلام روی خود را به طرف دیوار برگردانید. به دختر پیامبر سلام كردند، ولی حضرت پاسخ نداد.

ابوبكر شروع به سخن گفتن كرد و گفت: ای حبیبه ی رسول خدا، به خدا سوگند قرابت و خویشاوندی رسول خدا را بیشتر از خویشاوندی با خود دوست می دارم و ترا بسیار بیشتر از عایشه دخترم دوست می دارم. ای كاش، روزیكه پدرت از دنیا رفت من هم مرده بودم و بعد از او در این دنیا نمی ماندم. حال كه می بینی من حق تو را و فضل و كرامتت را می شناسم آن وقت ممكن است كه تو را از حقوق و میراث باز دارم. [3] .

حضرت زهرا علیهاالسلام در جواب سخنان فریبكارانه و خدعه آمیز ابوبكر به آن دو تن فرمود آیا می خواهید برای شما حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله بگویم كه بدانید و به آن عمل كنید؟ پاسخ دادند، آری. [4] حضرت زهرا علیهاالسلام فرمودند: شما را به خداوند سوگند می دهم آیا نشنیده اید كه رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود:

رضای فاطمه، رضای من است و خشم فاطمه، خشم من است، هر كس فاطمه


را دوست بدارد مرا دوست می دارد و كسیكه خشنود كند فاطمه را مرا خشنود كرده است و هر كس فاطمه را خشمگین كند مرا خشمگین كرده است؟

آن دو پاسخ دادند: آری این سخنان را از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده ایم.

حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: من خداوند و ملائكه را شاهد می گیرم كه شما دو نفر مرا به غصب آوردید و رضای خاطر مرا به جا نیاوردید، وقتی كه پیامبر صلی الله علیه و آله را ملاقات كنم از شما شكایت خواهم كرد. [5] بخدا سوگند هر نمازی كه خواهم خواند در آن شما را نفرین خواهم نمود. [6] .

ابوبكر گفت: من از خشم تو، ای فاطمه به خدا پناه می برم و در حالیكه آنچنان می گریست كه نزدیك بود قالب از جان تهی كند از خانه حضرت زهرا علیهاالسلام بیرون آمده مردم در اطراف ابوبكر و عمر اجتماع كردند.

ابوبكر به مردم گفت: هر یك از شما هر شب در كنار همسر و فرزندانتان در آرامش و شادی به سر می بردید، ولی مرا با همه ی ناراحتی هایم تنها رها كرده اید، من به بیعت شما نیازی ندارم، بیعت خود را از من بگیرید. [7] .


ابن ابی الحدید، در شرح نهج البلاغه می نویسد: كسانی كه این جمله را از ابوبكر نقل كرده اند، می گویند ابوبكر با گفتن این سخنان قصد داشته است، نیت قلبی مردم را در بیعتی كه با او كرده اند، بداند كه چه كسی دوست و موافق و چه كسی دشمن و مخالف اوست. [8] .

وقتی كه این جملات را گفت، مردم مدینه به او گفتند: ای خلیفه ی رسول خدا، این امر (خلافت) به غیر از تو استوار نگردد و ما تو را به این امر دانا و توانا می دانیم، همانا اگر كسی دیگر عهده دار خلافت شود، دین خدا پایدار نخواهد ماند! [9] .

ابوبكر با شنیدن سخنان مردم مدینه فهمید كه دل ها به بیعت او رضایت و اعتقاد دارند، در این صورت به خلافت خود ادامه داد. حضرت زهرا علیهاالسلام به خوبی سیاست و نیرنگ آنها را درك كرده بود، بنابراین عذرخواهی آنها را نپذیرفت و آنان را نفرین كرد. آیا مردم مدینه (انصار و مهاجر) آیات نازل شده در شان مقام و منزلت علی علیه السلام را نشنیده اند، كه خلافت نامشروع ابوبكر را پذیرفتند؟ خطیب بغدادی از طریق ابن عباس نقل كرده است كه در قرآن كریم


سیصد آیه درباره ی حضرت علی علیه السلام نازل شده است. [10] .

یعقوبی می نویسد: «و كان المهاجرون و الانصار لا یشكون فی علی» مهاجرین و انصار در خلافت علی علیه السلام هیچ شكی نداشتند. [11] .

انتخاب ابوبكر، انتخابی نبود كه همه ی رشد یافتگان با همه ی قوای عقلانی و سطوح وجدانی در آن شركت نموده باشند. اگر ابوبكر تصدی خود را به زمامداری با حجت و دلیل قطعی و انتخاب صحیح آغاز كرده بود به چه دلیل شایستگی خود را مورد تردید قرار می دهد و برای ادامه ی زمامداریش رای گیری می كند و فریبكارانه می گوید مرا رها كنید و بیعت خود را پس گیرید. [12] .

دلیل دیگر تاسفی است كه ابوبكر در اواخر عمرش ابراز می كند. وی به عبدالرحمان بن عوف گفت: ای كاش سه كار را انجام نداده بودم: هجوم به خانه ی علی علیه السلام اگر چه با من مبارزه ی آشكار كرد، ای كاش در روز سقیفه ی بنی ساعده دست بیعت به یكی از دو مرد (ابوعبید یا عمر) می دادم تا یكی از آنها امیر و من وزیرش می شدم، ای كاش از پیامبر می پرسیدم: امر خلافت پس از او با كیست؟! [13] .

اگر كسی قیام و ناله های زهرا علیهاالسلام را جهت از دست رفتن مقام خلافت از


دست همسرش بداند و یا نگرانی و خودداری ورزیدن علی علیه السلام از بیعت با ابوبكر را برای كسب مقام خلافت بداند، یا آن دو بزرگوار را نمی شناسد و یا غرض ورزی دیدگانش را نابینا ساخته است.

علی علیه السلام فرمود: «فان اقل یقولوا حرص علی الملك و ان اسكت یقولوا جزع من الموت» (اگر سخنی در حقیقت زمامداری بگویم، به حرص و طمع ریاست مرا متهم خواهند ساخت، و اگر سكوت كنم، خواهند گفت: علی از مرگ می ترسد!). چه كنم در برابر این كوته بینان، بگویم یا ساكت بمانم؟! [14] اما شرایط تاریخی حاكم بر مدینه این چنین حكم كرد كه علی علیه السلام ساكت باشد و حضرت فاطمه علیهاالسلام سخن گوید و عظمت علی در سكوتش و فاطمه در سخنانش در تاریخ به ثبت رسید. [15] .


[1] ر. ك: مسند فاطمه عليهاالسلام مهدي جعفري، ص 177.

[2] ر- ك: علل الشرايع، جلد اول، ص 178، امام علي بن ابي طالب، ص 320.

[3] ر- ك: الامامه «سياسه، جلد اول، ص 20، اعلم النساء، جلد چهارم، ص 123.

[4] ر- ك: الامامه والسياسه، جلد اول، ص 20، اعلام النساء، جلد چهارم، صص 124- 123.

[5] ر. ك: الامامه و السياسه، جلد اول، ص 20 يا اعلام النساء، جلد چهارم، ص 124 و علل الشرايع، جلد اول، صص 223- 219. در اين صفحات آمده است: «نشدتكما الله الم تسمعا رسول الله يقول: رضا فاطمه من رضاي، و سخط فاطمه من سخطي، فمن احب فاطمه ابنتي فقد احبني، و من ارضي فاطمه فقد ارضاني، و من اسخط فاطمه فقد اسخطني؟ قالا نعم سمعناه من رسول الله صلي الله عليه و آله قالت: فاني اشهد الله و ملائكته انكما اسخطنماني و ما ارضتيماني، ولئن لقيت البني لا شكونكما اليه...».

[6] ر. ك: الامامه و السياسه، جلد اول، ص 20 در اين صفحه آمده است «و الله لا دعون الله عليك في كل صلاه اصليها...».

[7] ر. ك: الامامه و السياسه، جلد اول، ص 20، اعلام النساء، جلد چهارم، ص 124.

در اين صفحات آمده است: «يبيت كل رجل منكم معانقا حليله، مسرورا باهله، و تركتموني و ما انا فيه، لا حاجه لي في بيعتكم، اقيلوني بيعتي،،.

[8] ر. ك: شرح ابن ابي الحديد، جلد اول، ص 169، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، محمد تقي جعفري، جلد سوم، ص 323.

[9] ر. ك: الامامه والسياسه، جلد اول، ص 20. با اعلام النساء، جلد چهارم، ص 124. در اين صفحات آمده است: «يا خليفه رسول الله، ان هذا الامر لا يستقم، و انت اعلمنا بذلك، انه كان هذا لم يقم الله دين».

[10] ر. ك: ترجمه و تفسير نهج البلاغه، جلد اول، ص 196. هم چنين رجوع شود به: احقاق الحق، جلد سوم، از صفحه ي 500 به بعد.

[11] تاريخ يعقوبي، جلد دوم، ص 124، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، محمد تقي جعفري، جلد دوم، ص 327.

[12] ر. ك: ترجمه و تفسير نهج البلاغه جلد دوم ص 124.

[13] ر. ك: الامامه والسياسه، جلد اول ص 26. شرح ابن ابي الحديد جلد ششم ص 51، ترجمه و تفسير نهج البلاغه جلد دوم ص 325.

[14] ر. ك: الامامه و السياسه، جلد اول، ص 26. شرح ابن ابي الحديد جلد ششم ص 51، ترجمه و تفسير نهج البلاغه جلد دوم، ص 5.

[15] ر. ك: ترجمه و تفسير نهج البلاغه، جلد سوم، ص 116.